آنها که خدا را یافته اند .....
گردآورنده" جناب آقای کیارش دوستی"
و او راعاشقانه دوست می دارند ،با آنها که او را گم کرده اند و مایوسانه و مضطرب دم می زنند،با هم بی شباهت نیستند ،هر دو شور و شعف های رنگین و روز مره را در خود کشته اند،هر دو بزرگتر از انند که در کنار این جوی متعفنی که لجن زندگی از ان میگذرد،بنشینند و بنوشند وبزنند و بخورند و بکوشند و مست شوند. آنها که خدا ندارند و از غیبت خدادر آسمان، به وحشت افتاده اند و جهان در پیش چشمشان تیره و تلخ و ابله مینماید، به مقامی رسیده اند که عارفان می رسند وخدا داران عاشق می رسند.. بهر حال هر دو از زمین دور شده اند!
همچون آن روح دردمند تنهائی که به " انتظار "ایمان نداشت اما هیچ گاه به روز مرگی نیز تن ندادوگرمای زندگی را زمستان و زیبائی های زندگی بی انتظار را زشت میدیدو هنگامی نیز که آفتاب در افق قلب پهناورش، صحرای سوخته و ابدی روحش طلوع کرد، به زندگی و روز مرگی تن نداد و "مائده های زمینی" را لب نزد ، بو نکرد و، در آرزوی "مائده های تازه" ، گرسنگی و تشنگی پاک وبلندش را به "این هوا های عفن ، این آبهای ناگوار" نیالود. و جز در آن باغهای خرم بهشتی ، چشم در هیچ باغ و بهشتی نگشود و جز بر کرانه آن برکه کبودی که میعاد گاه فرشتگان است ، بر لب هیچ دریائی ننشست: که برای دلهائی که با آسمان پیوند دارند، کفر و ایمان ، همچون عشق و بی عشقی، یکی است، هیچ کدام عقاب آسمان پیمای ملکوت دلشان را زاغ لجن خوار باغهای تره بار فروشان نمی کنند.
گردآورنده" جناب آقای کیارش دوستی"