انجمن متفرقه

جایگاهی برای به اشتراک گذاشتن دوست داشتنی ترین خواندنی ها،دیدنی ها،شنیدنی ها و ...خود با دیگران

انجمن متفرقه

جایگاهی برای به اشتراک گذاشتن دوست داشتنی ترین خواندنی ها،دیدنی ها،شنیدنی ها و ...خود با دیگران

جدال عقل و عشق(قسمت دوم)

قسمت دوم : جدال عقل و عشق

دل : "ع" و "ق" یکی اند و "َش" شرح این دو است . همه یکی اند ! همه عشق اند ! یعنی بالاترین !

عقل : بالاتر هم هست ؟

دل : آری بالاتر هم هست دوست داشتن .

 عقل : آن دیگر چیست ؟

دل : دوست داشتن با "د" آغاز میگردد . "د" دعای سحرگاهی است دعوت به دیدار است دل پر درد است دیدگانت سر ریز خون می شود دیوانه باید بشوی دیگر از عشق گذشته ای .

بعد میرسی به "و" او واحد است حضرت عشق !

واجب الوجود از اسماء اوست وادی درد است اگر عاشقی ! وارث مهربانی است اگر دل بدهی .

"و" وصف زیبایی وصل عاشق و معشوق است "و" وهم سبز دوست داشتن است .

اما "س" : "س" یعنی سبحان الله بگویی سوگند یاد کنی و سبوی نفس را بشکنی آنگاه ساغر عشق را نوش کنی و ساغی مجلس مستان شوی سپس سالک راه شوی تا ...چکاد هستی .

"س" یعنی سجاده نمازت را پهن کنی سرشار از عشق شوی و سرشک تا سراج راه شوی و سرمد بمانی آنگاه سروش شادمانی را به سرور در دل می شنوی سپس سزاوار پرستیدنی اگر سفال تنت را در راه دوست بشکنی !

آنگاه می رسی به "ت" : "ت" تبارک الله به سویت می نگرد ! اگر تباه کنی نفست را سپس تاراج رفتن دلت را با کجاوه عشق شاهد باشی اگر تجسم عینی عاشق شوی تپش دلت را می شنوی که تمثیل عشق شدی .

 سپس می رسی به "د" : همان که داغ دود و دریغ بر پیشانی دل دارد از دوری دلبر. اگر حضرت عشق دستی بر دلت کشید درخشش نور را در دلت می بینی !

سپس دف زنان و سماع کنان به دیار دلبر که همان دهکده دلدادگی است گام می گذاری .

آنگاه می رسی به "الف" : قامت دوست در این لحظه باید با اخلاص احرام بپوشی و اعتکاف پیش گیری آنگاه حضرت عشق اجابتت می کند و این لطیف ترین اجر توست ! سپس انجیل به دست می نشینی و افطار خود را با یک لقمه اغماض باز می کنی.

وقتی رسیدی به "َش" یعنی نیمه راه را آمدی آن زمان است که شاهد شکر دهان و شاعر شکر گفتار میشوی وشاکر به درگاهش و شایسته زیستن با عشق.

   اگر شتابناک وشوقمند در تعالی روح بکوشی و شراب بی خویشی را نوش کنی و شرح دلدادگی خود را بیان کنی که شرط عاشقی همین است سپس میبویی شمیم شوقناک عشق را و دلت شرحه شرحه میگردد در شوق دیدار دلبر در این لحظه هست که شبیه حضرت عشق میشوی.

دوباره میرسی به "ت" از آن رد شو که قبلا برایت گفته ام ولی"ت" آمده است که به تو بگوید با توکل تلاش کن ولی تسلیم باش!

بالاخره میرسی به آخرکار یعنی"ن"تا دوست داشتن کامل شود ! در اینجا اگر نادم باشی از لغزش هایت ناجی خواهد آمد یعنی نور نجات بخش سپس نکهت شبنم وپاکی را میبویی و نگاهبان حضرت عشق میشوی وعمری به نیایش یار میپردازی و آنگاه ندیم عشق میشوی و در آخر جوهرهستی را نوش میکنی وهمه وجودت حضور سبز او می گردد ولاغیر!

دل لحظه ای سکوت کرد و رو به عقل کردو گفت:اینجا خلوت خاص حق است دیگر جای تو نیست! دیگر تو توان فهمیدن وحتی شنیدن آن را نداری باید بری دنبال کارت پی همان استدلالهای چوبین!

عقل با دلخوری سر به پایین انداخت و درحالی که انگشت حیرت به دندان میگزید رفت تا در بستر زمین یقه ی یک فیلسوف نهیلیسم را بگیرد!

دل طربناک وترانه خوان به سوی رنگین کمان پرگشود تا سر سفره دوست لقمه نور نوش کند .

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:06 ب.ظ http://maadar.blogsky.com

با سلام و آرزوی سلامتی برای شما و خانواده محترم
منتظر دیدار و محبت شما هستم
http://maadar.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد