با سلام خدمت شما دوستان عزیز.
همان طور که از عنوان این پست پیداست ، قرار است که این وبلاگ تولدی دوباره داشته باشد.
در این راه از تمامی دانشجویان عزیز علاقه مند به فعالیت در این وبلاگ دعوت به همکاری می شود .
دوستانی که تمایل دارند می توانند در قسمت نظرات آدرس الکترونیکی خود را قرار بدهند و یا به صورت حضوری به آقای طاهری ( علمی کاربردی نرم افزار - ۸۶ ) مراجعه کنند .
برای همه شما عزیزان آرزوی موفقیت و بهروزی داریم .
در پناه حق باشید ...
در پایان خواهشمندیم که نظرات و انتظارات خود ازاین وبلاگ را در قسمت نظرات درج کنید.
(درانجمن متفرقه شما می توانید مطالب و مواردی را که خوانده ، دیده یا شنیده اید و از آن لذت برده اید را در معرض تماشای دیگران بگذارید.)
تاریخ از ورای قرون و اعصار،بسیاری از حوادث و انسان ها را پالایش یا تحریف می کند و گاه آن چه تحویل ما می دهد ،روایت دگرگون شده ای است مقبول اوضاع زمانه.
دیوانگان تاریخ نام یک کتاب است که در آن علل رفتار های ناشایست و بعضا دیوانه وار یک سری از افراد درطول تاریخ بررسی شده است.افرادی که دچاردیوانگی بالینی ،جنون سیاسی،اختلال رفتاری و مشکلات اخلاقی دیگری بوده اند.اما اکثر موارد مورد بحث،جنونشان به خاطر یک آرمان یا یک انگیزه سیاسی انجام گرفته است.
این کتاب گروه های مختلفی را در بر می گیرد. گروه هایی مثل مستبدان ، دژخیمان و قاتلین و رازوران.
برخی از آن ها با کارهایشان مسیر تاریخ را عوض کرده اند و برخی دیگر فقط جریان دوران خود را تغییر داده اند. به هر حال هر یک از شخصیت های مورد بررسی به نوعی بر تاریخ بشر تاثیر گذارده اند.
دراین کتاب با تحلیل جنبه های پنهان این شخصیت ها و وقایع تاریخی دوران زندگی آن ها این نتیجه گیری انجام شده است که هیچ انسانی از بدو کودکی بد نبوده است بلکه این عوامل محیطی است که شخصیت یک انسان را شکل می دهد.
اما تنها، در نظرگرفتن عوامل محیطی به عنوان عامل تخریب شخصیت افراد، قضاوتی عادلانه نیست. بعضی از افراد با قرار گرفتن در شرایط بد،خود نیز با لجبازی و دشمنی با خویشتن به شرایط بد زندگی دامن می زنند وبه جای بهبود شرایط و یا در صورت لزوم فرار ازآن ها، با رفتار های نا معقول، تصورمی کنند خود را با شرایط وفق داده اند در حالی که شاید راه های بهتری هم برای انتخاب، وجود داشت.
در مقابل ،افرادی که با وجود قرار گرفتن در شرایط مطلوب، با انتخاب راه نادرست در زندگی سرنوشتی هولناک را برای خود رقم می زنند که این انتخاب می تواند از روی نادانی، بی اطلاعی، بی تجربگی و... باشد.
خواندن سرنوشت چنین افرادی خالی از لطف نیست، زمانی که متوجه شویم که اعمال ناشایست آن ها در زندگی دقیقا ریشه در کودکی ورفتار های دیگران با آن ها داشته است.
در این کتاب سرنوشت افرادی چون هیتلر(پیشوای سیاسی آلمان و بنیان گذارحزب ناسیونال سوسیالیست آلمان "نازی") . راسپوتین(راهب دیوانه ی روسی) . ایوان مخوف(تزارروسیه) . بوث(بازیگرآمریکایی، قاتل آبراهام لینکلن رئیس جمهور آمریکا) . اسوالد(قاتل جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا) جمع آوری شده . من پیشنهاد می کنم که حتما بخونیدش .
پدیدآورنده: دونالد هوک، اسماعیل سلامی (مترجم)
ناشر: جویا - 20 اسفند، 1386
دیوانگان تاریخ قصه نیست ، تاریخ است .
به من آدامس تعارف می کنی
و می گویی:
" این تازه ترین طعم بازار است! "
.....
حرف هایت بوی " جدایی " می دهند !!!!
قدش از درخت های خانه معمارهم بلند تر است
وصورتش از صورت امام زمان هم روشن تر
واز برادر سید جواد هم که رفته است و رخت پاسبانی پوشیده است نمی ترسد
واز خود سید جواد هم که تمام اتاق ها ی منزل ما مال اوست نمی ترسد
می تواند تمام حرف های سخت کتاب سوم را با چشم های بسته بخواند
ومی تواند حتی هزار را بی آنکه کم بیاورد از روی بیست میلیون بر دارد
ومی تواند از مغازه ی سید جواد،هر چقدر که لازم دارد.جنس نسیه بگیرد
ومی تواند کاری کند که لامپ الله که سبز بود،مثل صبح صحر سبز بود،دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان روشن شود
آخ...
چقدر روشنی خوب است
چقدر روشنی خوب است
و من چقدر دلم می خواهد
که یحیی
یک چارچرخه داشته باشد و یک دچراغ زنبوری
و من چقدر دلم می خواهد
که روی چارچرخه ی یحیی میا ن هندوانه ها و خربزه ها بنشینم
و در میان محمدیه بچرخم
آخ...
چقدر دور میدان چرخیدن خوب است
چقدر روی پشت بام خوابیدن خوب است
چقدر باغ ملی رفتن خوب است
چقدر مزه ی پپسی خوب است
چقدر سینمای فردین خوب است
و من چقدر از همه ی چیز ها ی خوب خوشم می آید
و من چقدر دلم می خواهد
که گیس دختر سید جواد را بکشم....
این شعری که واستون نوشتم قسمتی از شعر بسیار زیبای (کسی که مثل هیچ کس نیست ) از فروغ فرخ زاد بود.
شعر در رابطه با دختر بچه ای هست که نشانه هایی ازآمدن یک منجی را دیده و حس کرده و حتی خواب اون رو هم دیده .
در شعر احساسات، آرزوها وخصوصیات فرد ایده آل یک کودک به گونه ای بسیار هنرمندانه از زبان خودش بیان شده.
اولین باری که این شعر رو خوندم به این فکر افتادم که چقدر دنیای ما با بچگی هامون تفاوت داره،انگار آرزوهامون هم مثل خودمون بزرگ شدن،مثل خودمون دچار روزمرگی و خسایس خوب و بد شدن،آدمی که در کودکی آرزوش کشیدن گیس دختر همسایست وقتی که بزرگ می شه ، وقتی که به قول خودمون عاقل می شه . چه توقعاتی از خودش و زندگی که پیدا نمی کنه،چه آرزوهای دست نیافتنی که نداره.به نظرتون تو بچگیش عاقل تر نبود،حداقلش این بود که آرزوهاش دست یافتنی بودند.
عجب موجودیه این آدمیزاد حتی خود ادم هم نمیتونه سر از کار های خودش در بیاره چه برسه به بقیه.
بهتون پیشنهاد می کنم که شعر رو به طور کامل بخونید،خیلی جالبه...
ادامه مطلب ...EROS عشق شهوانی
- عـشق بـه زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کشش های جسمانی و یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان میگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروکش میکند.
LUDUS عـشق تـفننی
- ایـن عشـق بـیـشتـر مـتعلق به دوران نوجوانی میباشد - عشق های رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق میباشد - کـثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمی گرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر میرسد.
PHILO عشق بـرادرانـه
- عـشـقـی کـه مبتنی بر پیوند مشترک می باشد -عـشقی کـه بـر پـایـه وحـدت و هـمـکاری بـوده و هـدف آن دسـتـیـابی بـه منافع مشترک میباشد.
STORGE عشق دوستانه
- وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع مـتقابل - در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان می باشـد - صـمـیـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.
PRAGMA عشق منطقی
- این مختص افرادی است که نگران این موضوع میباشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک می باشـد - پـایـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا میباشد - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.
MANIA عشق افراطی
- انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه میماند و میتـواند بـه احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.
AGAPE عشق الهی
- عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر.
همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او،
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او... !!!!!
There was a blind boy who hated himself because of being blind.he hated everyone except his girlfriend. One day the boy said that if he coud only see the world he would marry his girlfriend.
one day someone donated their eyes 2 him and then he saw everything including his girlfriend.
his girlfriend ask him, "now that you can see, will you marry me?".
the boy was shocked when he saw his girlfriend is also blind, and he refuse to marry her.
his girlfriend walks away with tears and said, “Just take care of my eyes dear
یک بار دیگر عشق را با خون نوشتند
تعبیر لبخند تو را گلگون نوشتند
تا دست عشق از پیکر عاشق جدا شد
با دست لیلا قصه ی مجنون نوشتند
این کوچه ها بی تو همیشه بی قرارند
حس غریبی بین پاییز و بهارند
رفتی ولی فکری به حال کوچه ها کن
بوی تو دارند و تو را اما ندارن
بیدارم و می بینمت رویا به رویا
از پیش چشمم می روی دنیا به دنیا
با تو میان آب و اتش آشتی بود
در آتش است از رفتنت ، دریا به دریا
(دکتر افشین یداللهی)
ادامه مطلب ...