درست می بینید، چشمان شما مشکلی ندارند. در حقیقت این ساعت پیچیده است تا افراد را گیج کند و به دردسر بیاندازد. طراحان این ساعت آن را از نقاشی های سورئال سالوادور دالی الهام گرفته اند و آن را به گونه ای طراحی کرده اند که انگار با گذشت زمان در حال ذوب شدن است.
این ساعت ذوب نشده است، بلکه بطور کامل حول محور خود چرخیده است. این ساعت زمان را به شکل دقیق و بدون مشکل نشان می دهد. فقط اگر به آن خیره شوید احتمالا با مشکل سردرد و پرش چشم دست به گریبان خواهید بود.
قدش از درخت های خانه معمارهم بلند تر است
وصورتش از صورت امام زمان هم روشن تر
واز برادر سید جواد هم که رفته است و رخت پاسبانی پوشیده است نمی ترسد
واز خود سید جواد هم که تمام اتاق ها ی منزل ما مال اوست نمی ترسد
می تواند تمام حرف های سخت کتاب سوم را با چشم های بسته بخواند
ومی تواند حتی هزار را بی آنکه کم بیاورد از روی بیست میلیون بر دارد
ومی تواند از مغازه ی سید جواد،هر چقدر که لازم دارد.جنس نسیه بگیرد
ومی تواند کاری کند که لامپ الله که سبز بود،مثل صبح صحر سبز بود،دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان روشن شود
آخ...
چقدر روشنی خوب است
چقدر روشنی خوب است
و من چقدر دلم می خواهد
که یحیی
یک چارچرخه داشته باشد و یک دچراغ زنبوری
و من چقدر دلم می خواهد
که روی چارچرخه ی یحیی میا ن هندوانه ها و خربزه ها بنشینم
و در میان محمدیه بچرخم
آخ...
چقدر دور میدان چرخیدن خوب است
چقدر روی پشت بام خوابیدن خوب است
چقدر باغ ملی رفتن خوب است
چقدر مزه ی پپسی خوب است
چقدر سینمای فردین خوب است
و من چقدر از همه ی چیز ها ی خوب خوشم می آید
و من چقدر دلم می خواهد
که گیس دختر سید جواد را بکشم....
این شعری که واستون نوشتم قسمتی از شعر بسیار زیبای (کسی که مثل هیچ کس نیست ) از فروغ فرخ زاد بود.
شعر در رابطه با دختر بچه ای هست که نشانه هایی ازآمدن یک منجی را دیده و حس کرده و حتی خواب اون رو هم دیده .
در شعر احساسات، آرزوها وخصوصیات فرد ایده آل یک کودک به گونه ای بسیار هنرمندانه از زبان خودش بیان شده.
اولین باری که این شعر رو خوندم به این فکر افتادم که چقدر دنیای ما با بچگی هامون تفاوت داره،انگار آرزوهامون هم مثل خودمون بزرگ شدن،مثل خودمون دچار روزمرگی و خسایس خوب و بد شدن،آدمی که در کودکی آرزوش کشیدن گیس دختر همسایست وقتی که بزرگ می شه ، وقتی که به قول خودمون عاقل می شه . چه توقعاتی از خودش و زندگی که پیدا نمی کنه،چه آرزوهای دست نیافتنی که نداره.به نظرتون تو بچگیش عاقل تر نبود،حداقلش این بود که آرزوهاش دست یافتنی بودند.
عجب موجودیه این آدمیزاد حتی خود ادم هم نمیتونه سر از کار های خودش در بیاره چه برسه به بقیه.
بهتون پیشنهاد می کنم که شعر رو به طور کامل بخونید،خیلی جالبه...
ادامه مطلب ...همه ما شنیده ایم که نوشابه هاى گازدار براى سلامتی زیان آور است، اما تاکنون به استفاده هاى گوناگون آنها یا مزایایشان فکر کرده اید؟ سایت TOPSGLOBE استفاده های گوناگون و بعضاً عجیبی از کوکاکولا را ذکر نموده که مطالعه آن خالی از لطف نیست.
ادامه مطلب ...اگه شما هم مثه من شب بیدار می مونید و صبح می خوابید (مثه جغد) با خوندن این مقاله نظرتون عوض میشه یا حداقل تشویق می شید که سعی کنید شب بخوابید! به هر حال چه جزء این دسته هستید چه نه، این مقاله فوق العادست؛ پس حتما بخونیدش.
داشتن عادات غذایی صحیح و توجه به زمان خوابیدن و استراحت برای حفظ سلامت بدن مهم است تا بتواند مواد مغذی را جذب و مواد زائد را دفع کند.
برای سالم زیستن، باید خواب راحت و آرامی داشته باشیم. به موارد زیر دقت کنید تا اهمیت خوابیدن برای شما روشن گردد:
ساعت 9 تا 11 شب: زمانی است برای از بین بردن مواد سمی و غیر ضروری که این عملیات توسط آنتی اکسیدان ها انجام می شود. در این ساعت بهتر است بدن در حال آرامش باشد. در غیر این صورت اثر منفی بر روی سلامتی خود گذاشته اید.
ساعت 11 تا 1 شب: عملیات از بین بردن مواد سمی در کبد ادامه دارد و شما باید در خواب عمیق باشید.
ساعت 1 تا 3 نیمه شب: عملیات سم زدایی در کیسه صفرا ، در طی یک خواب عمیق به طور مناسب انجام می شود.
ساعت 3 تا 5 صبح: عملیات از بین بردن مواد سمی در ریه اتفاق می افتد. بعضی مواقع دیده شده که افراد در این زمان، سرفه شدید یا عطسه می کنند.
ساعت 5 تا 7 صبح: این عملیات در روده بزرگ صورت می گیرد، لذا می توانید آن را دفع کنید.
ساعت 7 تا 9 صبح: جذب مواد مغذی صورت می گیرد، پس بهتر است صبحانه بخورید. افرادی که بیمار می باشند، بهتر است صبحانه را در ساعت 6 و 30 دقیقه میل کنند.
کسانی که می خواهند تناسب اندام داشته باشند، بهترین ساعت صرف صبحانه برای آنها، ساعت 7 و 30 دقیقه می باشد و کسانی که اصلا صبحانه نمی خورند، بهتر است عادت خود را تغییر دهند و در ساعت 9 تا 10 صبح صبحانه بخورند.
دیر خوابیدن و دیر بلند شدن از خواب، باعث می شود مواد سمی از بدن دفع نشوند.
از نصفه های شب تا ساعت 4 صبح، مغز استخوان عملیات خون سازی را انجام می دهد.
در ایام تعطیل، بسیاری افراد تا دیر وقت بیدار می مانند و بعد از اتمام تعطیلات، با خستگی به سر کار می روند، چون اعمال بدنشان دچار سردرگمی شده است و نمی داند چه باید انجام دهد.
پس همیشه، زود بخوابید و خواب آرامی داشته باشید.
خوب این سؤال بدیهیای است و احتمالا حدس میزنید که من با این عنوان پست، می خواهم برای نوشتن درباره مسئلهای دیگر مقدمهچینی کنم!
آب چیزی است که بیشتر بدن ما از آن تشکیل شده است، در طبیعت به فور یافت میشود و بنابراین مثل بعضی از عناصر شیمیایی چیز کمیابی نیست که نتوانیم در مورد آن اظهار نظر کنیم، به علاوه هر کسی با دانش دبیرستانی هم چیزهای مختصری درباره ترکیب شیمیایی و نقطه ذوب و جوشش میداند.
اما حقیقت این است که شما در پاسخ به این سؤال به احتمال زیاد عجله کردهاید و زود تصمیم گرفتهاید و پاسخ قطعی دادهاید، چرا که که آب گرم «تحت شرایطی» زودتر از آب سرد یخ میزند!
۱) آرنولد بنت:
داستان نویس انگلیسی(۱۸۶۷،۱۹۳۱) وی برای آنکه ثابت کند آب شهر پاریس از نظر بهداشتی کاملا سالم است، یک لیوان از آن را خورد و در اثر تیفوئید ناشی از آن در گذشت!
۲) آگاتوکلس:
(خودکامه سراکیوز ۳۶۱، ۲۸۹ ق.م) در اثر قورت دادن خلال دندان خفه شد.
۳) آلن پینکرتون:
(موسس آژانس کارآگاهی آمریکا ۱۸۱۹، ۱۸۸۴) هنگام نرمش صبحگاهی به زمین خورد و زبانش لای دندان ماند و زخم شد و در اثر قانقاریای ناشی از این زخم درگذشت.
۴) آیزادورا دانکن:
(رقاص آمریکایی ۱۸۷۸، ۱۹۲۷) هنگامی که در اتومبیل بود، شال گردن بلندش به چرخ عقب اتومبیل گیر کرد و گردنش شکست و خفه شد.
There was a blind boy who hated himself because of being blind.he hated everyone except his girlfriend. One day the boy said that if he coud only see the world he would marry his girlfriend.
one day someone donated their eyes 2 him and then he saw everything including his girlfriend.
his girlfriend ask him, "now that you can see, will you marry me?".
the boy was shocked when he saw his girlfriend is also blind, and he refuse to marry her.
his girlfriend walks away with tears and said, “Just take care of my eyes dear
استاد از مریدش خواست میزی بسازد. وقتی ساخت میز رو به پایان بود و تنها لازم بود میخ های رویه ی میز را بکوبند،استاد به مرید نزدیک شد.
مرید داشت با سه ضربه دقیق،میخ ها را در جای خود می کوبید.اما با یکی از میخ ها مشکل داشت،و مجبور شد یک بار دیگر بر آن بکوبد.چهارمین ضربه میخ را در چوب فرو برد و چوب زخمی شد.
استاد گفت دست تو با کوبیدن سه ضربه چکش آشناست.هنگامی که عملی به عادت تنبدیل شود،معنای خود را از دست می دهد،و ممکن است به آسیبی منجر شود.
هر عملی عمل توست،وتنها یک راز وجود دارد:
هرگز مگذار عادتی بر حرکت های تو حاکم شود.
پائولو کوئیلیو
آنگاه مهمانخانه دار کهنسالی گفت:
از خوردن و آشامیدن برایمان بگو.
و او گفت:
کاش می توانستید با عطر زمین زندگی کنید و چون گیاهی هوازی از نور خوراک بگیرید.
اما چون باید بکشید تا بخورید،و نوزادی را برای فرونشستن تشنگی تان،از شیر مادرش بربایید،بگذارید تا این ،در حکم پرستش باشد.
بگذارید سفره تان قربانگاهی باشد که بر آن پاکان و بی گناهان،و جنگل و دشت،به خاطر آنچه در انسان پاکتر و بی گناهتر است،قربان شوند.
آنگاه که حیوانی را سر می برید،در قلبتان به او بگویید:
"با همان نیرویی که تو را میکشم،من نیز کشته و خورده خواهم شد.
زیرا همان قانون که تو را بر من روا کرد،مرا نیز بر قدرتمندتری دیگر خواهد سپرد.
خون تو و من،چیزی نیست جز شیره ای که درخت مقدس می نوشد."
و آنگاه که سیبی زیر دندان هایتان خرد می کنید،در قلبتان به او بگویید:
"دانه هایت در بدن من زندگی خواهند کرد،
رایحه ات نفس من خواهد بود،
و ما با هم،در همه فصول ،به وجد خواهیم نشست."
در پاییز،وقتی انگورهایتان را از تاکستان هایتان جمع کردید تا برای چرخشت ببرید،در قلبتان بگویید:
"من نیز تاکستانی هستم،و میوه ام برای چرخشت چیده خواهد شد،
و چونان شرابی تازه،در کوزه های جاودانی خواهم ماند."
و در زمستان وقتی شراب می نوشید بگذارید در قلب هایتان برای هر جام سرودی باشد و در آن سرود یادی باشد از روزهای پاییزی،از تاکستان،و از چرخشت.
جبران خلیل جبران