همه ی مدادرنگی ها مشغول بودند بجز مداد سفید
هیچکسی به او کار نمیداد همه میگفتند:
توبه هیچ دردی نمی خوری
یک شب که مدادرنگی ها توی سیاهی کاغذ
گم شده بودند مداد سفید تا صبح کارکرد
ماه کشید مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید
که کوچک و کوچک و کوچکتر شد
صبح توی جعبه ی مدادرنگی جای خالی او
با هیچ رنگی پرنشد
چند نکته اخلاقی!
**زندگی مثل دوچرخه سواری می مونه ..واسه حفظ تعادلت همیشه باید در حرکت باشی ....آلبرت انیشتین
**جرج آلن: اگر کسی را دوست داری، به او بگو. زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته میمانند، میشکنند
**میان انسان و شرافت رشته باریکی وجود دارد و اسم آن قول است . توماس براس
**همه دوست دارند به بهشت بروند,اما کسی دوست ندارد بمیرد .بهشت رفتن جرأت مردن میخواهد.
**شریف ترین دلها دلی است که اندیشه ی آزار کسان درآن نباشد. زرتشت**چارلی چاپلین: خوشبختی فاصله این بدبختی است تا بدبختی دیگر.
غنچه از خواب پرید
و گلی تازه به دنیا آمد
خار خندید و به گل گفت "سلام"
وجوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل جه زیبا شده بود
دست بی رحمی آمد نزدیک
گل سراسیمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید
وگل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید
گل صمیمانه به او گفت "سلام" .